عقلانیت چیست؟
2 آبان 1403
ارسال شده توسط محمدحسین رضاپور
13 بازدید
عقلانیت چیست؟
دنیللیتل، در کتاب “تبیین در علوم اجتماعی”، از دو گونه “عقلانیت” سخن گفته است:
الف)عقلانیت استراتژیک
ب)عقلانیت پارامتریک

برای توضیح مختصر این دو نوع عقلانیت، کافی است دو گونه کنش، دو موقعیت، و یا دو نوع بازی را در خیال خود، تصور کنیم.
موقعیت اول، وقتی است که بازیگران در میدان بازی تنها نیستند و با حریف یا حریفان روبرو میشوند. از اینرو هریک از بازیگران، علاوه بر سنجش عمل خود (از منظر کارآمدی)، همزمان واکنش حریف را نسبت به عمل خود، محاسبه و پیشبینی میکنند.
بازی شطرنج، نمونهی روشنی از این موقعیت است؛ زیرا شطرنجباز، علاوه بر اینکه باید مسیر و حرکت مهرهی خود را محاسبه کند و بهترین حرکت را انجام دهد؛ از سوی دیگر، باید پیشبینی کند که حریف پس از حرکت مهرهاش، کدام مهرهی خود را حرکت خواهد داد. از کدام فرصت و امکانی که در اختیارش قرار میگیرد، بهره خواهد جست و نتیجه و حاصل حرکت مهرهی حریف چه خواهد بود. شطرنجباز، همواره با محاسبهی ۲ و یا ۳ حرکت آتی و با حساب احتمالات، نسبت به واکنش حریف، موقعیتاش را کنترل میکند.
در موقعیت اول، هریک از بازیگران، با جابهجایی مهرهها، علاوه بر آنکه برای رقیب، محدودیت و مانع ایجاد میکنند؛ اما بهنحو طبیعی، امکانها و فرصتهای جدیدی برای حریف باز میشود. بنابراین یک شطرنجباز زبده، تلاش میکند مهرههایش را بهگونهای حرکت دهد که کمترین فرصت و امکان را برای حریف فراهم آورد و ثانیا، مسیرها و امکانهای بیشتری برای خود خلق کند.
در موقعیت دوم، اما حریف و رقیبی در میان نیست؛ فقط این کنشگر است که صرفا بر اساس هدف از پیش تعیین شده، بر کارآمدترین کنشونتایج ناشی از آن متمرکز میشود. برای مثال، موقعیتی را در نظر آورید که دانشآموزی قصد دارد به دانشگاه راه یابد. برای چنین مقصودی، برنامهریزی درسی و مطالعاتی میکند و تلاش میکند با کسب مهارت و دانش لازم در کنکور شرکت نماید.
یا فردی دیگر را که میخواهد ساختمانی را بنا کند؛ برای این شخص لازم است بداند در چه زمان، با چه امکانات و سرمایه و … شروع به کار کند.
بنا به آنچه دنیل لیتل در توضیح دوگونه عقلانیت آورده است؛ در موقعیت اول، عقلانیت استراتژیک و در موقعیت دوم، عقلانیت پارامتریک، فعال میشود.
عقلانیت استراتژیک، آنجایی مطرح میشود که باید واکنش رقیب و حریف را مورد توجه قرار داد و بنا به کنش و واکنشهای او اتخاذ موضع کرد. جایی که برای رسیدن به هدف، فقط کافی است نسبت میان وسیله و هدف را سنجید، عقل پارامتریک، عهدهدار این سنجش است.
بزرگترین خطای نظام سیاسی مستقر، این است که در عرصهی سیاست (داخلی و خارجی)، با عقلانیت پارامتریک، دست به کنش میزند؛ آن هم با عقلانیت پارامتریک بسیار سست و کممایه. خطای او ناشی از آن است که خود را تنها بازیگر میدان میبیند و “دیگری” را نه میبیند و نه به رسمیت میشناسد. فرصتها، امکانها و واکنشهای حریف را محاسبه نمیکند. میاندیشد که تنها رانندهی ماشین موجود در اتوبان عریضی است که در حال رانندگی است. خود را تنها بازیگر صفحهی شطرنج سیاست میبیند و به همین علت، بیآنکه واکنش حریف را در صحنهی بینالملل مورد توجه و اعتنا قرار دهد، اسب خود را میتازد و نمیداند در چه شرایطی گرفتار شده است.
بسیاری از درد و رنجهای مردمان و شکستها و ناکامیها در حوزهی اقتصاد، سیاست و غیره، ناشی از فقدان عقلانیت استراتژیک در نظام سیاسی است. اما چرا چنین است؟ چرا عقلانیت استراتژیک در ساختار اصلی تصمیمگیری، کمرنگ و ناتوان است؟
برای پاسخگویی به پرسش از علل فقدان عقلانیت استراتژیک، بهنحو اختصار، به ۵ عامل اشاره میشود. هر یک از این عوامل، سهم خاصی در این معضل دارند:
۱. فهم نادرست از صحنهی سیاست و عدم درک شرایط و منطق حکمرانی.
۲. عدم مهارت لازم و توانایی معرفتی در محاسبهی عوامل اثرگذار.
۳. رویکرد وظیفهگرایانه نسبت به امور عقلاََ محاسبهپذیر.
۴. خود را بیش از آن که هست، توانا و قدرتمند دیدن.
۵. خود را مستظهر به حمایت ماورا یافتن، و از اینرو شکستناپذیر دانستن خود.
دیدگاهتان را بنویسید